Web Analytics Made Easy - Statcounter

ساعت 24-عضو سابق سازمان مجاهدین خلق می‌گوید: در مورد انفجار دفتر نخست‌وزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی، فکر نمی‌کنم کسی در بین اعضاء، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان وجود داشته باشد که نداند آن انفجارها کار سازمان بوده است.

 مسعود خدابنده، عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق و از نزدیک‌ترین حلقه‌ها به مسعود رجوی، ناگفته‌های بسیاری درباره سازمان منافقین و عملیات تروریستی سازمان در تابستان ۱۳۶۰ دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او که عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم حفاظت، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده ارتش آزادیبخش بود، در سال ۱۳۷۵ از سازمان جدا شد.

خدابنده به یاد می‌آورد که رجوی بارها در جلسات، مسئولیت انفجار دفتر حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری را پذیرفت. مسئول مستقیم حفاظت از مسعود رجوی، اطلاعات و تحلیل‌های تازه‌ای درباره نقش رجوی در قتل کلاهی دارد. او می‌گوید: تنها نیرویی که از حذف وی منفعت می‌برد سازمان مجاهدین خلق و شخص رجوی بوده است. به گفته وی، سرویس‌های امریکایی مانع از انجام تحقیقات درمورد نقش سازمان مجاهدین خلق در قتل کلاهی شدند.

خدابنده درباره کشمیری نیز اعتقاد دارد: این که سازمان، مسعود کشمیری را هم مثل کلاهی کشته باشد یا بخواهد بکشد اصلا بعید نیست.

بخش مهمی از ناگفته‌های مسعود خدابنده درباره طرح سازمان مجاهدین خلق برای ترور سران نظام در اواخر دهه ۶۰ است. او می‌گوید: در اواخر دهه ۶۰، سازمان منافقین با اعزام یک تیم تروریستی، قصد ترور آیت‌الله خامنه‌ای را داشت. او رابط این تیم ترور را برای نخستین‌بار معرفی می‌کند و اطلاعات تازه‌ای درباره آن عملیات ناکام ارائه می‌دهد.

بخش هایی از اظهارات این عضو جداشده از سازمان مجاهدین خلق را بخوانید؛

*مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما آورده شدند. مشخص بود که هیچ‌کدام را بخاطر سابقه، نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (نام سازمانی: کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (نام سازمانی: باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم. 

کشمیری حتی سرود و دعاهای خاص مجاهدین را بلد نبود

*من بعنوان کسی که از نزدیک با این دو فرد در ارتباط بودم می‌توانم شهادت بدهم که هیچ کدام سابقه جدی ارتباطی با مجاهدین نداشتند. بطور مشخص مسعود کشمیری حتی یک سرود سازمانی یا دعاهای خاص بعد از نماز مجاهدین را بلد نبود و من سرودهای صبحگاه و شعائر مرتبط را به وی آموزش دادم. کلاهی هم همینطور. به هیچ وجه حتی ریخت و قیافه‌اش به این کارها نمی‌خورد. رابطش ابراهیم ذاکری (نام سازمانی: کاک صالح) بود که در ایران برای ترور مجهزش کرده بود. ابراهیم ذاکری هم خودش مهندسی برق از دانشگاه تهران داشت.

*من دو سال بعد (زمانی که سپاه وارد منطقه شد و ما با گذشتن از رودخانه زاب از ایران به عراق عقب‌نشینی کردیم) ماموریتم در آنجا پایان یافت. (رادیو به عراق منتقل شد و نیازی به من نبود). کار رادیو را به محمدرضا کلاهی سپردم و به فرانسه رفتم. سال‌ها بعد که با مسعود رجوی - این بار علنی - به عراق برگشتم، کلاهی بدون هیچ تغییری (شاید کمی خسته‌تر) هنوز مسئولیت‌های صرفا فنی را بعهده داشت. (سرویس و نگهداری و تعمیرات بیسیم‌ها و تلفن‌ها و ...) و کشمیری هم همچنان در دفتر بغداد بعنوان رابط و مترجم مشغول کار بود. هیچ کدام از این دو تا آخرین روزهایی که من آنها را در عراق دیدم به لحاظ ایدئولوژیک به سازمان نزدیک نشدند. آنها سازمان را تحمل می‌کردند و سازمان آنها را. هیچکدام چاره‌ای نداشتند. مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک و طلاق‌های ایدئولوژیک حتی برایشان قابل فهم نبود ولی در کارهای اجرائی سر خودشان را گرم می‌کردند تا زمان بگذرد. مسئولین سازمانی هم از این موضوعات اطلاع داشتند، ولی همین که اینها مشکلی ایجاد نکنند برایشان کافی بود.

توضیح خدابنده درباره عکس: دو نفر سمت راست من و سعید شاهسونی هستیم. رادیو به قطعات قابل حمل بسته‌بندی شده و درحال آماده‌سازی قطعه اصلی برای حمل با دست هستیم

ماجرای تشنج و گریه کردن کلاهی بعد از یک تخلیه اطلاعاتی

یک خاطره از کلاهی دارم که بعد از عقب‌نشینی از ایران به عراق به مقر فیلق دوم در سلیمانیه رفتیم و آنجا سلاح‌ها تحویل داده شد و هنوز عرق نفرات خشک نشده بود که عراقی‌ها آمدند و تعدادی را برای تخلیه اطلاعاتی بردند. کریم (کلاهی) وقتی برگشت گریه می‌کرد و تشنج داشت. بعدا خصوصی به من گفت عملا بخاطر این که اطلاعاتش را آن روز به عراقی‌ها داده بود از درون شکسته شده بود و دیگر آن آدم قبلی نبود.

رجوی بارها مسئولیت انفجار دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی را پذیرفت

درمورد انفجار دفتر نخست‌وزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی، فکر نمی‌کنم کسی در بین اعضاء، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان وجود داشته باشد که نداند آن انفجارها کار سازمان بوده. بله! رجوی بارها در جلسات این مسئولیت را پذیرفته و البته آن روزهایی هم که مسئولیت را با کنایه می‌پذیرفت (می‌گفت این خشم خلق قهرمان بود که این کار را کرد) بخاطر حضورش در فرانسه بود که با رفتن به عراق این قید دیگر برایش وجود نداشت.

*محمدرضا کلاهی در هلند با نام مستعار زندگی می‌کرد که چند سال پیش کشته شد. متاسفانه تحقیقات درمورد مرگ کلاهی به مسئله سیاسی و متهم کردن جمهوری اسلامی تبدیل شد (طبعا به عمد) درحالی‌که با وساطت سرویس‌های امریکایی عملا تحقیقات درمورد سازمان و نقش آن در این قتل حتی اجازه شروع نیافت.

سازمان مجاهدین از حذف کلاهی نفع می برد و برای حذفش انگیزه داشت

با توجه به این که احتمال دستگیری کلاهی توسط پلیس بین‌الملل (درحالی‌که حفاظ سازمانی از وی برداشته شده بود) یا حرف زدنش در مورد اطلاعاتی که داشت، برای سازمان و ایضا سرویس‌های مرتبط قابل قبول نبود، شخصا فکر می‌کنم تنها نیرویی که از حذف وی منفعت می‌برد سازمان مجاهدین خلق و شخص رجوی بود.

مسئله پیچیده‌ای نیست؛ سازمان مجاهدین هم انگیزه بالایی برای این کار (قتل کلاهی) داشت (پاک کردن گذشته و راحت شدن از دست کسی که می‌توانست هر زمان بخواهد حرف بزند و حاضر به همراهی با آنها نبوده و جدا زندگی می‌کرده) و هم اطلاعات و دسترسی خوبی به وی داشت (هواداران سازمان با کلاهی در ارتباط بودند) و هم موقعیت آن را داشت. بنده در این مورد چند بار هم با مقاماتی در هلند صحبت کردم ولی متاسفانه مسیر تحقیق در رابطه با سازمان مجاهدین را از بالا بسته‌اند و اجازه داده نشد که حتی یک مصاحبه اولیه‌ای با مریم رجوی بعنوان مسئول این سازمان انجام بگیرد.

*کشمیری به قولی چند سال قبل در آلمان دیده شده بود که رانندگی تاکسی می‌کرده است. همانطور که قبلا گفتم زندگی خارج از روابط این دو نفر چیز عجیبی نیست و برایم قابل فهم است (از اول هم وصل ایدئولوژیک نبودند و احتمالا افرادی مثل ابراهیم ذاکری سرشان کلاه گذشته و به ترور وادارشان کرده بودند) ولی این که سازمان، مسعود کشمیری را هم مثل کلاهی کشته باشد یا بخواهد بکشد اصلا بعید نیست. چراکه سازمان از زمان ورودش به آلبانی به شدت بدنبال حذف افراد شناخته شده و پاک کردن سابقه‌اش بوده و یکی از این تهدیدات جدی را هم همین مسعود کشمیری می‌دانست و می‌داند (اگر هنوز زنده باشد).

مسعود خدابنده پشت سر مسعود و مریم ایستاده است

وقتی منافقین آیت الله خامنه ای را سوژه ترور قرار دادند

*خاطره‌ای دارم از کسانی که سازمان آنها را می‌فرستاد برای ترور و ممکن بود خودشان هم در این جریان کشته شوند. یکی از کسانی که الان هم در انگلستان است، مسئول آموزش و انتقال تیم‌های ترور از مرز پاکستان بود. او می‌گفت: روزی به من اطلاع دادند که این بار خودت باید بروی. می‌گفت: من هم تا حدودی خوشحال شدم، چون خیلی‌ها بخاطر من و با آموزش من کشته شده بودند و خوب بود که نوبت خودم باشد. لذا نفر همراهم را انتخاب کردم و از مرز عبور کردیم و در مسافرخانه‌ای خوابیدیم. صبح که بیدار شدم دیدم نفر همراه من بیست هزار دلار را برداشته و فرار کرده. من بیست هزار دلار داشتم و قرار بود روز بعد به زاهدان برویم تا سرقرار سلاح و موتور تحویل بگیریم. زنگ زدم به سرپل که قضیه این است. جواب دادند که خودت تنهایی برو و کار را انجام بده. او می‌گفت: من یک روزِ تمام نقشه و برنامه را بالا و پایین کردم که چطور یک نفره کار را انجام بدهم؟! شروع می‌کردم از بالا و وقتی به آخر نقشه می‌رسیدم می‌دیدم "من کشته خواهم شد" و "سوژه زنده می‌ماند." سوژه آیت‌الله خامنه‌ای بود. این موضوع مربوط می‌شود به سال‌های ۱۹۸۹ یا ۱۹۹۰.می‌گفت: در نهایت رفتم سر قرار. قاچاقچی را دیدم، آشنا درآمد. بیست هزار دلار را دادم به او که من را به طریقی خارج کند و این قاچاقچی توانست من را برساند به انگلستان.

*این شخص الان سال‌هاست به عنوان یک فرد پاکستانی با نام مستعار کار و زندگی می‌کند. من با او حدود سال ۱۹۹۵ آشنا شدم. البته پنج شش سال قبل از آن دنبال این کار بوده و بعد از فرار مدتی بصورت مخفی در بین جامعه پاکستانی کار می‌کرد تا که قانع شد خودش را معرفی کند. و البته از گذشته هم صحبتی نمی‌کند. او در سازمان در رده‌های بالاتر به اسم «رئوف پاکستان» شناخته می‌شد و سرپل "اعزام" و رابط "رابطی" در پاکستان بود. یعنی مسئولیت آخرین آموزش‌ها و توجیه و اعزام تیم‌های ترور از مرز پاکستان را داشت.

منبع: خبرآنلاین

منبع: ساعت24

کلیدواژه: احمدی نژاد سازمان مجاهدین خلق آیت الله خامنه ای دفتر نخست وزیری جمهوری اسلامی مسعود کشمیری انفجار دفتر حزب جمهوری مسعود رجوی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۴۱۱۰۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قدیمی ترین متن مبارزاتی امام خمینی و انتشار دست‌نوشته‌ رهبری در دفتر کتابخانه وزیری برای نخستین بار + عکس

به گزارش جماران از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ امام خمینی در سال 1323 مطلبی را در دفترچه یادداشت های آقای وزیری مکتوب کرد که امروزه به عنوان قدیمی ترین متن مبارزاتی ایشان از آن یاد می شود و به نامه قیام لله مشهور است. در این مکتوبه که پس از تبعید رضا خان و در ابتدای سلطنت محمدرضا پهلوی نگارش شده است امام با مهیا دانستن شرایط برای قیام اسلامی از حق طلبان درخواست می کند که منافع شخصی را رها کنند و به فکر حرکت اصلاحی به منظور اعاده اسلام باشند.

یکی از نکات بسیار مهم این نامه امتزاج دقایق عارفانه و آیات قرآنی به منظور انعکاس وظیفه کنشگری عموم و خواص است. از آغاز که با استناد به آیه "قُلْ اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لله مَثنی وَ فُرادی" کلام پی گرفته می شود و با حکایت مبارزات پیامبران ادامه پیدا می کند و درنهایت با استناد به آیه " وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً اِلَی الله ِ وَ‌‎ ‎‌رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکْهُ الْمَوتُ فَقَد وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی الله" سخن پایان می پذیرد.

 

 

 

 

 

30 سال پس از نگارش این متن توسط امام خمینی در تاریخ 1353/1/17 آیت‌الله سید علی خامنه‌ای نیز دست خطی را در این دفتر مرقوم می کنند که امروز برای نخستین بار توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر می شود.

آیت‌الله خامنه‌ای نیز در یادداشت خود با استناد به آیه " وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا" از عدم کنشگری متولیان امور دینی و عموم امت اسلامی در قیام برای تحقق اسلام گله کرده و آمدن روزی را آرزو دارد که با کنار رفتن مکاتب مادی و سست پایه، اسلام به عنوان برنامه زندگی و بنیان اساسی نظام اجتماعی به کار گرفته شود.

 

 

متن کامل این نامه بدین شرح است:

«زیارت گنجینه گرانبهائی از کتاب و نوشته ی اسلامی که محصول کوششی ارجمند است بیننده را به یاد اقیانوس بیکران فرهنگ عمیق و غنی و عریق اسلام عزیز می افکند که در روزگار ترکتازی افکار و مکاتب و فرهنگهای سست و بی پایه ی بشری و در عهدی که پوشالی ترین بنیانهای فکری را در فکر و دل جهانیان مرتبت‌ها و پایگاه‌هاست همچنان و همچنان در عزلتخانه ی کتابها و کتابخانه ها زندانی است و در محوطه ئی بسی دور از زندگی و عمل پیروان اسلامی، تبعیدی. و متولیان و منادیان و مدعیانش را چیزی که کمتر به خاطر است و بیشتر در نسیان، رسالت و مسئولیت و تعهد خطیری است که قرآن و اسلام بدوش آنان نهاده که: و اذ اخذ الذین اوتو الکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه .... به امید آن روز که امت عظیم اسلام، قرآن و اسلام را همچون برنامه ی زندگی و بنیان اساسی نظام اجتماعی به کار گیرند... به امید بیداری ها و درس گیری ها... به امید تجلی حماسه ی اسلام و تشیع در زادگاه و پرورشگاه اسلام و تشیع

در روز دوشنبه 12 ربیع الاول هزار سیصد و نود و چهار هجری قمری

در حضرت مؤسس عالیقدر کتابخانه ادوم الله برکات وجوده الشریف نگاشته آمد

53/1/17

سید علی خامنه‌ای »

دیگر خبرها

  • برای نخستین‌بار؛ انتشار دست‌نوشته‌ رهبر انقلاب در دفتر کتابخانه وزیری+عکس
  • برای نخستین‌بار؛ انتشار دست‌نوشته‌ رهبر انقلاب در دفتر کتابخانه وزیری | تصاویر
  • قدیمی ترین متن مبارزاتی امام خمینی و انتشار دست‌نوشته‌ رهبری در دفتر کتابخانه وزیری برای نخستین بار + عکس
  • ۴۰ عنوان کتاب جدید از منشورات رهبر انقلاب در نمایشگاه کتاب
  • ۴۰ عنوان کتاب جدید از منشورات رهبر معظم انقلاب در نمایشگاه کتاب
  • «درآمدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه رهبر انقلاب» منتشر می‌شود
  • فرجام مجاهدی که نامش بر دانشگاه صنعتی نشست
  • مدیرکل نظارت، کنترل فنی و استاندارد سازمان نقشه‌برداری معرفی شد
  • ماجرای نفوذ سرویس‌های جاسوسی به هیئت‌ها و ترور حاج صادق آهنگران از زبان خودش + فیلم
  • (ویدئو) مسعود فروتن؛ اولین کار رنگیِ تلویزیون را من کارگردانی کردم